توضیحات
کتاب پدر یک رمان پرفروش ایرانی به قلم نویسنده جوان و شناختهشده بهنوش قزوینی است که در سال ۱۴۰۳ توسط انتشارات نارون دانش منتشر شده است. این کتاب در مدت بسیار کوتاهی پس از انتشار به چاپ دوم رسیده است و در پلتفرمهای الکترونیکی نیز به فروش بالایی رسیده است.
اطلاعات کتاب پدر
نام کامل: کتاب پدر
نویسنده: بهنوش قزوینی
سال چاپ: ۱۴۰۳
تعداد صفحات: ۲۹۶
ناشر: انتشارات نارون دانش
نوبت چاپ: دوم
قطع: رقعی
جلد: شومیز
بخشی از کتاب پدر
زمستان بود. یک صبح سرد و استخوان سوز. آن زمان نمیدانستم کدام ماه زمستان است، اما حالا که یادم به آن برف و بوران میافتد به گمانم دی ماه بود.
آقایم بعد از چهار هفته به دیدنمان آمده بود. وقتهایی که او میآمد را دوست نداشتم، از بس که بداخلاق و بهانه گیر بود. ننه که میدانست آقایم با خلق بدش ما را میرنجاند، در توجیه رفتار او میگفت: سخت نگیرید، تنش بیمار است. زحمتش زیاد است، خلقش تنگ است. البته دروغ هم نمیگفت، آقایم تنگی نفس داشت و مدام سرفه میکرد. ننه میگفت به خاطرِ آنکه سرما خوردگی به تنش کهنه شده، اینطور شده.
زیر کرسی خوابیده بودم و با آنکه خیلی وقت بود بیدار بودم، جرات تکان خوردن نداشتم. زغالِ زیر کرسی خاموش شده بود و از درز پلاستیکِ کهنهای که ننه به جای شیشه به پنجره اتاق زده بود، سوز سردی میآمد.
از سکوت اتاق فهمیدم که ننه بیرون است. صدای باز شدن در آمد. لای چشمهایم را با احتیاط باز کردم، ننه در یک حلب آهنی، زغال سرخ شده آورد و لحاف کرسی را بالا زد و زیر کرسی گذاشت و همانطور که حلب زغال خاموش را نفس زنان بیرون میکشید، با مهربانی گفت: رمضان، بلند شو ننه، بس است چقدر میخوابی؟ بلند شو ببین برف آمده. شاید اگر وقت دیگری بود با ذوق بیرون میدویدم، گیوههای کهنهام را به پا میکردم و در کوچه مشغول بازی میشدم، اما به خاطر وجود آقایم ترجیح دادم از جایم تکان نخورم.
ننه بیچارهام، همیشه مضطرب و دلواپس بود. وقتهایی که آقایم میآمد این تشویش چندین برابر میشد! ننه همانطور که هن هن کنان بیرون میرفت به آقایم گفت: بلند شو مرد، بیا زیر کرسی، اتاق سرد است. حالا باز کلیه درد میگیری.او هم با آه و ناله از جا برخاست و کنار کرسی نشست. آنطور که شنیدم انگار کلیه درد هم به دردهایش اضافه شده بود!
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.